خودشیفتهها چه کسانی هستند؟
خودشیفتهها چه کسانی هستند؟
نگاهی عمیق به دنیای درونی و رفتارهای افراد خودشیفته
در دنیای امروز، واژهی «خودشیفته» یا نارسیسیست (Narcissist) زیاد شنیده میشود. شاید بارها با افرادی روبهرو شده باشی که بیش از اندازه از خودشان تعریف میکنند، به احساسات دیگران بیتوجهاند، یا فقط زمانی به تو اهمیت میدهند که برایشان فایدهای داشته باشی. این افراد معمولاً در مرکز توجه قرار گرفتن را دوست دارند و وقتی کسی از آنها انتقاد کند، به شدت ناراحت یا عصبانی میشوند. اما واقعاً چه چیزی در ذهن یک فرد خودشیفته میگذرد؟ چرا اینگونه رفتار میکند؟ و مهمتر از همه، چگونه میتوان با او برخورد کرد؟
ریشهی واژهی “خودشیفتگی”
واژهی “نارسیسیسم” از داستان اسطورهای یونانی به نام نارسیسوس (Narcissus) گرفته شده است. نارسیسوس جوانی بسیار زیبا بود که روزی تصویر خودش را در آب دید و چنان مجذوب چهرهی خود شد که ساعتها به آن نگاه کرد، تا جایی که از شدت شیفتگی به خودش، در همانجا جان داد. از آن زمان، خودشیفتگی به معنای عشق افراطی به خود در زبانهای مختلف وارد شد.

تعریف علمی خودشیفتگی
در روانشناسی، خودشیفتگی به عنوان یک اختلال شخصیتی (Narcissistic Personality Disorder) شناخته میشود. طبق تعریف انجمن روانپزشکی آمریکا، این اختلال با ویژگیهایی مانند احساس عظمتطلبی، نیاز به تحسین مداوم، و نداشتن همدلی با دیگران شناخته میشود.
اما باید تفاوت بین ویژگی خودشیفتگی و اختلال شخصیتی خودشیفته را درک کنیم:
- همهی ما گاهی ممکن است خودخواه باشیم یا به تحسین نیاز داشته باشیم؛ این طبیعی است.
- اما در اختلال شخصیتی، این ویژگیها شدید، پایدار و به ضرر روابط فرد با دیگران است.
ویژگیهای بارز افراد خودشیفته
۱. عظمتطلبی و برتریجویی:
افراد خودشیفته باور دارند که خاص، استثنایی و برتر از دیگران هستند. آنها اغلب خود را شایستهی احترام و امتیازات ویژه میدانند، حتی بدون اینکه واقعاً کاری برای آن انجام داده باشند.
۲. نیاز شدید به تحسین:
آنها عاشق تعریف و تمجید هستند. اگر کسی از آنها تعریف کند، حس قدرت و خوشبختی پیدا میکنند، اما اگر بیتوجهی ببیند، عمیقاً ناراحت یا خشمگین میشوند.
۳. نبود همدلی:
یکی از ویژگیهای مهم خودشیفتگی، ناتوانی در درک احساسات دیگران است. آنها اغلب نمیتوانند خود را جای دیگری بگذارند یا درد دیگران را احساس کنند.
۴. استفاده از دیگران برای منافع شخصی:
افراد خودشیفته معمولاً روابط خود را ابزاری برای رسیدن به هدفهایشان میبینند. مثلاً با کسی دوست میشوند تا از او منفعت مالی، اجتماعی یا احساسی بگیرند.
۵. حسادت پنهان و رقابتجویی:
در ظاهر ممکن است اعتمادبهنفس بالایی داشته باشند، اما در واقع از درون احساس ناامنی دارند و معمولاً به دیگران حسادت میکنند یا تصور میکنند دیگران به آنها حسادت میورزند.
۶. ناتوانی در پذیرش انتقاد:
اگر از آنها انتقاد کنی، بهجای اینکه گوش دهند، خشمگین میشوند یا سعی میکنند تو را تحقیر کنند. چون انتقاد را تهدیدی برای تصویر ذهنی بزرگشان از خود میدانند.
انواع خودشیفتگی
روانشناسان دو نوع اصلی از خودشیفتگی را شناسایی کردهاند:
۱. خودشیفتهی آشکار (Grandiose Narcissist)
این افراد پُر سروصدا، متکبر و خودنما هستند. مدام از موفقیتها و زیبایی خود حرف میزنند و تمایل دارند در مرکز توجه باشند. اغلب در جمعها خود را از همه باهوشتر میدانند.
۲. خودشیفتهی پنهان (Vulnerable Narcissist)
برخلاف نوع آشکار، این افراد در ظاهر خجالتی و حساس به نظر میرسند، اما در درون احساس برتری دارند. وقتی مورد بیتوجهی قرار بگیرند، به سرعت رنجیده و ناراحت میشوند. این نوع خودشیفتگی معمولاً با اضطراب و افسردگی همراه است.
دنیای درونی یک فرد خودشیفته
در ظاهر ممکن است فرد خودشیفته بسیار مغرور، بااعتمادبهنفس و موفق به نظر برسد، اما در درون او ترسی عمیق از بیارزش بودن و طرد شدن پنهان است.
بسیاری از روانشناسان معتقدند که ریشهی خودشیفتگی در دوران کودکی شکل میگیرد:
- اگر کودکی بیش از اندازه مورد تحسین قرار بگیرد و هرگز با شکست یا انتقاد روبهرو نشود، ممکن است احساس کند همیشه خاص است.
- برعکس، اگر کودکی احساس کند که والدینش فقط در صورت موفقیت او را دوست دارند، برای حفظ این عشق، یاد میگیرد خود را “کامل و بینقص” نشان دهد.
در هر دو حالت، فرد یاد میگیرد که ارزش خود را از طریق تأیید دیگران بسنجد، نه از درون خودش.
خودشیفتگی در روابط عاطفی
روابط با یک فرد خودشیفته معمولاً زیبا شروع میشود و دردناک تمام میشود.
در ابتدا، آنها با رفتارهای عاشقانه، جذاب و پرشور وارد زندگی فرد میشوند؛ چیزی که به آن “love bombing” یا «بمباران عشق» میگویند.
اما بعد از مدتی، وقتی احساس کنند طرف مقابل دیگر “تحسینگر وفادار” نیست، شروع به بیتوجهی، سردی، یا تحقیر میکنند.
رفتار آنها در رابطه معمولاً این مراحل را طی میکند:
۱. تحسین و جذب: تو را مانند بهترین فرد دنیا میبینند.
۲. کنترل و انتقاد: به تدریج شروع به کنترل و کوچک کردن تو میکنند.
۳. دور انداختن: وقتی دیگر برایشان فایدهای نداشته باشی، ناگهان سرد و بیاحساس میشوند.
چگونه با یک فرد خودشیفته برخورد کنیم؟
۱. مرز بگذار:
باور کن که نمیتوانی یک فرد خودشیفته را تغییر دهی. تنها کاری که میتوانی بکنی، محافظت از خودت است. همیشه مرزهای مشخصی در رفتار و ارتباط تعیین کن.
۲. از بحثهای احساسی پرهیز کن:
افراد خودشیفته از احساسات تو علیه خودت استفاده میکنند. پس سعی کن آرام، منطقی و کوتاه پاسخ دهی.
۳. به دنبال تأیید آنها نباش:
آنها به ندرت کسی را بهراستی تحسین میکنند. ارزش خودت را از درونت بگیر، نه از نگاه آنها.
۴. یاد بگیر “نه” بگویی:
خودشیفتهها از دیگران سوءاستفاده میکنند. یاد بگیر با آرامش و قاطعیت، در برابر خواستههای ناعادلانهشان بایستی.
۵. از خودت مراقبت کن:
ارتباط با خودشیفتهها انرژی زیادی میگیرد. برای حفظ آرامش، مدیتیشن، نوشتن احساسات یا صحبت با دوستان قابلاعتماد را در برنامهی روزانهات بگذار.
آیا خودشیفتهها میتوانند تغییر کنند؟
پاسخ کوتاه این است: بله، اما بسیار سخت.
تغییر در صورتی ممکن است که خود فرد بپذیرد مشکل دارد و به رواندرمانگر مراجعه کند. درمان معمولاً طولانیمدت است و شامل درمان شناختیرفتاری (CBT) یا درمان روانتحلیلی میشود.
اما چون بیشتر خودشیفتهها معتقدند “هیچ مشکلی ندارند”، تعداد کمی از آنها داوطلب درمان میشوند.
{ازش تعریف کنم سوءاستفاده میکند؟ راهنمایی برای غلبه بر ترس و ساختن روابط مثبت}
خودشیفتگی ظاهری فریبنده دارد: اعتمادبهنفس بالا، جذابیت، و قدرت در رفتار.
اما پشت این نقاب، ترس از طرد شدن، احساس بیارزشی و خلأ عاطفی عمیقی نهفته است.
شناخت این ویژگیها به ما کمک میکند که فریب ظاهر را نخوریم، مرزهایمان را حفظ کنیم، و از آسیبهای روانی در روابط خود محافظت کنیم.
بخش دوم: نشانههای دقیق خودشیفتگی و تأثیر آن بر اطرافیان
تا اینجا فهمیدیم که خودشیفتگی فقط یک ویژگی ساده نیست، بلکه یک ساختار شخصیتی پیچیده است. حالا بیایید ببینیم دقیقاً چطور میتوان یک فرد خودشیفته را شناخت، چه اثراتی روی دیگران میگذارد، و چطور باید با آنها زندگی کرد یا از آنها فاصله گرفت.

🔹 نشانههای رفتاری خودشیفتهها در زندگی روزمره
۱. همیشه مرکز صحبتها هستند:
اگر در جمعی بنشینی و کسی مدام وسط صحبت بقیه بپرد تا دربارهی خودش حرف بزند، احتمالاً با یک فرد خودشیفته روبهرو هستی. آنها اغلب علاقهای به شنیدن ندارند؛ فقط میخواهند شنیده شوند.
۲. از موفقیت دیگران ناراحت میشوند:
اگر تو به چیزی برسی، مثلاً در کارت موفق شوی یا توجه دیگران را جلب کنی، به جای خوشحالی، او شروع به بیارزش کردن موفقیتت میکند:
مثلاً میگوید «خب، کاری نکردی! هر کسی میتونه این کارو بکنه!»
۳. انتقاد را توهین میدانند:
یک فرد سالم وقتی نقد میشود، سعی میکند خودش را بهبود دهد. اما خودشیفتهها از هر انتقادی خشمگین میشوند، چون باور دارند کامل هستند.
۴. رفتار دوگانه دارند:
در جمع ممکن است با لبخند و اعتمادبهنفس رفتار کنند، اما در خلوت با نزدیکانشان سرد، بیرحم یا حتی تحقیرآمیز باشند.
۵. بهظاهر مهربان اما در باطن کنترلگرند:
گاهی در ابتدا بسیار مهربان و دلسوز به نظر میرسند، اما هدف اصلیشان این است که دیگران را وابسته و مطیع خود کنند.
{تأثیرات تنبیه های دوران کودکی بر روان بزرگسالی و خودتنبیهی}
۶. دروغگویی یا تحریف واقعیت:
برای حفظ تصویر کامل و بینقص از خود، ممکن است دروغ بگویند یا حقایق را طوری تغییر دهند که همیشه «حق با آنها» باشد.
۷. احساس برتری نسبت به قانون و اصول:
فکر میکنند قوانین برای دیگران است، نه برای آنها. مثلاً اگر اشتباهی کنند، میگویند «من استثنا هستم».
🔹 تأثیر خودشیفتگی بر اطرافیان
بودن در کنار یک فرد خودشیفته، بهویژه در روابط عاطفی یا خانوادگی، میتواند اثرات روانی بسیار عمیقی داشته باشد.
۱. کاهش عزتنفس:
خودشیفتهها با تحقیر و کوچک کردن دیگران، باعث میشوند فرد مقابل بهتدریج اعتمادبهنفسش را از دست بدهد. مثلاً ممکن است دائماً بگویند:
«تو نمیفهمی»، «تو به اندازهی من باهوش نیستی»، یا «من بهتر میدونم چی درسته».
۲. وابستگی عاطفی ناسالم:
آنها معمولاً فرد مقابل را در چرخهای از عشق، سردی، و دوباره توجه قرار میدهند. این رفتار باعث میشود قربانی مدام در انتظار محبت دوباره بماند و نتواند از رابطه جدا شود.
۳. احساس گناه و سردرگمی:
با بازیهای روانی مثل «gaslighting» (یعنی طوری وانمود کردن که تو در اشتباهی)، باعث میشوند فرد مقابل شک کند که آیا واقعاً اشتباه از خودش بوده یا نه.
۴. افسردگی و اضطراب:
زندگی با یک فرد خودشیفته به مرور زمان باعث فرسودگی روانی میشود. فرد احساس میکند هیچوقت کافی نیست، هیچوقت درک نمیشود، و همیشه مقصر است.
🔹 خودشیفتگی در محیط کار
در محیطهای کاری هم خودشیفتگان زیاد دیده میشوند. آنها معمولاً ریاستطلب، کنترلگر و تشنهی قدرت هستند.
ویژگیهایشان در محیط کار:
{چگونه از افکار منفی و تفکر بیش از حد جلوگیری کنیم؟}
- میخواهند همیشه رئیس یا نفر اول باشند.
- از موفقیت دیگران ناراحت میشوند و سعی میکنند آن را بیارزش جلوه دهند.
- اگر اشتباه کنند، تقصیر را گردن دیگران میاندازند.
- با چاپلوسی از افراد بالاتر و تحقیر زیردستان، موقعیت خود را حفظ میکنند.
در چنین محیطی، کارمندان سالم اغلب احساس بیعدالتی و ناامیدی میکنند.
🔹 چرا خودشیفتگی اینقدر در جامعه زیاد شده؟
روانشناسان باور دارند که در دنیای امروزی، بهویژه با رشد شبکههای اجتماعی، رفتارهای خودشیفتگی بیشتر از گذشته دیده میشود.
دلایل این موضوع:
۱. مردم در شبکههای اجتماعی بیشتر به دنبال تحسین و تأیید هستند.
۲. عکسها، لایکها و فالوئرها حس «مهم بودن» مصنوعی میسازند.
۳. فرهنگ مقایسه باعث شده افراد بیشتر بر ظاهر تمرکز کنند تا درون.
در نتیجه، نسل امروز بیشتر در معرض نوعی از خودشیفتگی فرهنگی قرار گرفته است؛ یعنی جامعهای که ارزش را بر پایهی ظاهر، شهرت و ثروت میسنجد.
🔹 آیا همهی افراد خودشیفته بد هستند؟
پاسخ ساده نیست. برخی از ویژگیهای خفیف خودشیفتگی میتواند مفید هم باشد.
مثلاً کمی خودشیفتگی میتواند باعث اعتمادبهنفس، انگیزه برای موفقیت، و جذابیت شخصی شود.
اما وقتی این ویژگی از کنترل خارج شود و فرد شروع کند به بیاحترامی و سوءاستفاده از دیگران، به اختلال تبدیل میشود.
پس مهمترین نکته، تعادل است.
🔹 چگونه خودمان را از آسیب خودشیفتهها نجات دهیم؟
۱. علائم هشدار را بشناس:
اگر کسی مدام در حال تحقیر توست، فقط وقتی مهربان است که به چیزی نیاز دارد، یا از موفقیتت ناراحت میشود — نشانهها را جدی بگیر.
{مسیر رسیدن به اهداف: سفر سخت یا آسان؟}
۲. وابستهی تحسین آنها نشو:
افراد خودشیفته گاهی با چند جمله محبتآمیز دوباره تو را به خودشان وابسته میکنند. یاد بگیر که ارزش خودت را از درون بسنجی، نه از تأیید آنها.
۳. مرزهایت را حفظ کن:
اگر احساس کردی رفتارشان تو را اذیت میکند، با احترام اما قاطع بگو «من با این نوع صحبت راحت نیستم».
مرز یعنی اجازه ندهی دیگران احساساتت را کنترل کنند.
۴. اگر در رابطهی عاطفی هستی، واقعبین باش:
خودشیفتهها معمولاً تغییر نمیکنند مگر اینکه خودشان بخواهند. پس اگر احساس کردی آسیب میبینی، جدا شدن شجاعانهتر از ماندن در رابطهی ناسالم است.
۵. از حمایت اطرافیان استفاده کن:
صحبت با دوستان، خانواده یا درمانگر میتواند بهت کمک کند احساساتت را تخلیه کنی و دید روشنی پیدا کنی.
🔹 درون خودشیفته: پشت نقابِ قدرت
درون هر فرد خودشیفته، کودکی زخمی و ترسان وجود دارد که از طرد شدن میترسد.
او یاد گرفته برای بقا، باید بینقص به نظر برسد و هیچ ضعفی نشان ندهد.
در واقع، خودشیفتگی نوعی نقاب دفاعی است برای پنهان کردن زخمهای عاطفی قدیمی.
اما مشکل اینجاست که آن نقاب، هرچقدر هم زیبا باشد، در نهایت باعث تنهایی، پوچی و ناتوانی در عشق واقعی میشود.
چون تا زمانی که کسی خود واقعیاش را نپذیرد، نمیتواند دیگران را هم واقعاً دوست داشته باشد.
خودشیفتگی فقط یک صفت نیست؛ یک الگوی عمیق از ترس، کنترل و نیاز به دیده شدن است.
شناخت آن، اولین گام برای محافظت از خود و ایجاد روابط سالمتر است.
یادمان باشد:
عشق واقعی از تحسین یا قدرت نمیآید؛ از درک، همدلی و پذیرش متقابل زاده میشود.
🧠 بخش سوم: درمان، برخورد و بازسازی بعد از ارتباط با خودشیفتهها

🔹 آیا خودشیفتهها قابل درمان هستند؟
پاسخ کوتاه این است: بله، اما سخت و زمانبر.
خودشیفتگی بهخاطر نوع خاص تفکر و دفاع ذهنی فرد، یکی از سختترین اختلالات شخصیتی برای درمان است.
چون بیشتر خودشیفتهها اعتقاد ندارند مشکلی دارند؛ آنها فکر میکنند دیگران مشکلدارند.
با این حال، بعضی از آنها وقتی شکستهای سنگینی را تجربه میکنند — مثلاً طرد شدن، از دست دادن شغل، یا فروپاشی رابطه — ممکن است برای اولین بار احساس کنند چیزی در درونشان درست نیست.
این نقطه، شروع درمان واقعی است.
{چگونه ارتباطات حرفهای مسیر زندگی را تغییر میدهند}
🔹 مراحل درمان خودشیفتگی
۱. پذیرش مشکل:
تا وقتی فرد باور نکند که مشکل دارد، هیچ درمانی جواب نمیدهد. درمانگر معمولاً تلاش میکند به آرامی آینهای در برابر او بگیرد تا خودش رفتارهایش را ببیند، بدون اینکه احساس تهدید کند.
۲. درمان شناختیرفتاری (CBT):
در این روش، فرد یاد میگیرد افکار خودمحور و تحریفشدهی ذهنیاش را بشناسد و اصلاح کند.
مثلاً بهجای اینکه فکر کند:
«همه باید من را تحسین کنند»،
بیاموزد بگوید:
«من میتوانم بدون تحسین دیگران هم ارزشمند باشم.»
۳. درمان روانتحلیلی (Psychodynamic Therapy):
در این نوع درمان، رواندرمانگر به ریشههای دوران کودکی میپردازد. بسیاری از خودشیفتهها در کودکی احساس «نادیده گرفته شدن یا بیارزشی» داشتهاند و برای جبران، نقاب برتری ساختهاند.
در این جلسات، درمانگر به او کمک میکند با آن کودک درونِ زخمی روبهرو شود.
۴. یادگیری همدلی:
درمانگر سعی میکند با تمرینهای خاص، حس همدلی را در فرد تقویت کند. مثلاً از او میخواهد تصور کند در موقعیتی مشابه، دیگران چه احساسی دارند.
۵. درمان گروهی:
گاهی شرکت در گروههای درمانی باعث میشود فرد خودشیفته برای اولینبار بازخورد واقعی از دیگران دریافت کند. شنیدن اینکه دیگران از رفتارهای او رنجیدهاند، گاهی نقطهی بیداری اوست.
💔 چگونه به فرد خودشیفته در خانواده یا رابطه کمک کنیم؟
اگر یکی از اعضای خانوادهات یا شریک عاطفیات خودشیفته است، بدون شناخت کافی ممکن است درگیر بازیهای ذهنی و فرسودگی روانی شوی.
اما چند اصل کلیدی میتواند کمک کند:
۱. او را نجات نده!
اولین اشتباه بسیاری از افراد مهربان این است که سعی میکنند “نجاتدهنده” باشند.
اما واقعیت این است که فقط خودش میتواند خودش را درمان کند.
تو میتوانی حمایتگر باشی، اما نمیتوانی تغییرش دهی.
۲. حد و مرز مشخص کن:
اگر اجازه دهی، او مرزهایت را یکییکی میشکند.
مرز یعنی بگویی چه چیزی برایت قابلقبول است و چه چیزی نه.
مثلاً:
{مراقبه: توانمندی شگرفی برای زندگی بهتر}
«من نمیپذیرم وقتی عصبانی هستی، من را تحقیر کنی.»
تعیین مرز نهتنها از تو محافظت میکند، بلکه باعث میشود او بداند نمیتواند با رفتار کنترلگرانهاش موفق شود.
۳. در بحثهای احساسی درگیر نشو:
خودشیفتهها از احساساتت علیه خودت استفاده میکنند.
اگر عصبانی یا ناراحت شوی، آن را نشانهی ضعف تو میدانند.
پس سعی کن آرام، منطقی و کوتاه پاسخ دهی؛ بدون توضیح زیاد.
۴. زمانهایی را برای خودت داشته باش:
اگر با یک فرد خودشیفته زندگی میکنی، باید فضای روانی مستقل برای خودت بسازی:
مطالعه، مدیتیشن، قدم زدن، نوشتن احساسات — هر کاری که بهت آرامش میدهد.
این کار به تو کمک میکند از درون قوی بمانی و هویتت را از دست ندهی.
۵. به جای خشم، درک داشته باش — اما بدون وابستگی:
درک رفتار او به معنی توجیه نیست، بلکه به معنی شناخت واقعیت است.
وقتی بدانی رفتارهایش از ترس و ضعف درونی میآید، دیگر کمتر از آن آسیب میبینی.
اما مهم است که درک، جایگزین مرزبندی نشود.
🌱 بازسازی عزتنفس بعد از رابطه با فرد خودشیفته
رابطه با یک خودشیفته مثل راه رفتن روی شیشه است.
وقتی تمام میشود، ممکن است احساس پوچی، بیارزشی، و حتی گناه داشته باشی.
اما خبر خوب این است که میشود خودت را دوباره بسازی — قویتر از قبل.
{از فکر تا واقعیت: چگونه با کنترل ذهن به خواستههایمان برسیم}
در ادامه چند تمرین و روش برای بازسازی درونت آوردم 👇
🌼 ۱. بازگرداندن صدای درونی
در رابطه با خودشیفته، معمولاً آنقدر تحقیر میشوی که صدای درونیات خاموش میشود.
حالا وقت آن است دوباره صدای خودت را بشنوی.
هر روز چند دقیقه در سکوت بنشین و از خودت بپرس:
«من واقعاً چه میخواهم؟»
«من چه کسی هستم وقتی دیگر برای کسی نقش بازی نمیکنم؟»
این تمرین ساده بهت کمک میکند دوباره با خود واقعیات ارتباط بگیری.
🌼 ۲. نوشتن نامهی خداحافظی
یک نامه به فرد خودشیفته بنویس (اما نفرست).
در آن، تمام چیزهایی را که در دل داری بنویس: درد، خشم، عشق، ناامیدی و آرزوها.
سپس جملهای را بنویس که درونت را آزاد کند، مثل:
«من میبخشم تا خودم آرام بگیرم، نه برای اینکه تو سزاوار بخشش هستی.»
این کار نوعی رهایی احساسی است.
🌼 ۳. تمرکز بر خودشناسی
خودشیفتهها معمولاً باعث میشوند قربانی هویت خودش را فراموش کند.
برای بازسازی، باید دوباره خودت را بشناسی:
- چه چیزهایی دوست داری؟
- چه ارزشهایی برایت مهم است؟
- چه رؤیاهایی را جا گذاشتی چون کسی تو را تحقیر کرد؟
برگشتن به خود واقعیات یعنی تولدی دوباره.
🌼 ۴. محیط حمایتی بساز
با کسانی وقت بگذران که بهت احساس ارزش و آرامش میدهند.
از افرادی که انرژی منفی دارند یا رفتار خودشیفتهوار دارند فاصله بگیر.
حضور انسانهای مهربان در زندگی، بهترین دارو برای زخمی است که خودشیفتگان بر جای میگذارند.
🌼 ۵. کمک حرفهای بگیر
اگر احساس میکنی هنوز تحت تأثیر آن رابطه هستی، رواندرمانگر متخصص در تروما یا روابط سمی میتواند بهت کمک کند.
درمان باعث میشود یاد بگیری چطور دوباره اعتماد کنی، مرزها بسازی و از تکرار همان الگو جلوگیری کنی.
💫 درسهای عمیق از تجربهی ارتباط با خودشیفتهها
شاید رابطه با یک فرد خودشیفته یکی از دردناکترین تجربههای زندگی باشد،
اما میتواند یکی از آموزندهترین هم باشد — اگر آن را فرصتی برای رشد ببینی.
این تجربه به تو یاد میدهد:
{چگونه از افکار منفی و تفکر بیش از حد جلوگیری کنیم؟}
- که هیچکس نباید منبع ارزش تو باشد.
- که عشق واقعی بدون احترام و همدلی معنا ندارد.
- که «نه گفتن» نشانهی قدرت است، نه بیاحساسی.
- و اینکه درون هر زخمی، فرصتی برای شناخت عمیقتر از خودت نهفته است.
افراد خودشیفته با نقاب زیبایی وارد زندگی میشوند،
اما زیر آن نقاب، ترسی عمیق از بیارزشی پنهان است.
نمیتوان همیشه آنها را تغییر داد، اما میتوان خود را از تأثیرشان آزاد کرد.
یاد بگیر بهجای تمرکز بر تغییر دیگران، روی درمان درون خودت کار کنی:
آرامش، عزتنفس، آگاهی و عشق به خویشتن.
زیرا تنها زمانی که خودت را عمیقاً دوست بداری، دیگر هیچ خودشیفتهای نمیتواند نورت را خاموش کند. 🌷
درباره رضا صفری
© کليه حقوق محصولات و محتوای اين سایت متعلق به مدیر سایت می باشد و هر گونه کپی برداری از محتوا و محصولات سایت پیگرد قانونی دارد.
نوشته های بیشتر از رضا صفری
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.